درس هفتم: مقام ابراهیم و ...
قداست و سابقه تاریخی مقام ابراهیم   
محل اصلی مقام
تغییر محل مقام توسط چه کسی انجام پذیرفت؟
انگیزه تغی

درس سوم: ابراهیم خلیل(علیه السلام) مؤسس اُمّ القرای اسلامی محمّد تقی رهبر چنانکه قرآن به صراحت بیان می کند، کعبه نخستین خانه ای است که در روی زمین برای مردم بنا شده است; } اِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً{.(1) وه

درس سوم:

ابراهيم خليل(عليه السلام)

مؤسس اُمّ القراي اسلامي

محمّد تقي رهبر

چنانكه قرآن به صراحت بيان مي كند، كعبه نخستين خانه اي است كه در روي زمين براي مردم بنا شده است; } اِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً{.(1)

وهمانگونه كه از روايات استفاده مي شود: آدم ابو البشر پس از هبوط، به تأسيس اين خانه پرداخته است. ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل مي كند:

اِنَّ آدَمَ هُوَ الَّذي بَني الْبَيْتَ وَ وَضَعَ أَساسَه، وَ أَوَّلُ مَنْ كَساهُ الشَّعْرَ، وَ أَوَّلُ مَنْ حَجَّ إلَيهِ .(2)

آدم نخستين كسي بود كه شالوده خانه كعبه را نهاد و آن را ساخت و نخستين كسي كه بود كه پوشش پشمين بر آن پوشانيد و اولين كس بود كه به سوي آن حج گزارد.

بنابراين، بنيانگذار اوّليه كعبه; يعني خانه مردم، حضرت آدم(عليه السلام) است وكسي جز خدا نمي داند كه پس از آدم و در طول قرن ها و دوران پيامبرانِ سلف، براين خانه چه گذشته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران: 961

2 ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص 157 ، اعلمي بيروت.



37


است.(1) اما آنچه مسلم است، روزي كه ابراهيم خليل به سرزمين اُمّ القري گام نهاد، آثار و
بقاياي بناي كعبه را خاك و سنگ و رمل بيابان پوشانيده بود و در اطراف آن حتّي يك خانه و يك ساكن وجود نداشته و شايد به دليل نبودن آب و آباداني، حتي يك پرنده در آن ديار پرواز نمي كرد.

در چنين وضعيّتي حضرت ابراهيم كه از طرف خداوند كعبه، مأموريت يافته بود تا مدينه فاضله توحيد را در آن سرزمينِ خشك و واديِ لَم يَزْرع بنيان گذارد، بدانجا گام نهاد و براي تأسيس اُمّ القرايِ اسلامي پيشگام شد.(2)

بدين منظور و براي پي ريزيِ نسل جديد، به امر خدا همسر خود هاجر و فرزندش اسماعيل را در آن وادي سوزان، سُكني داد تا خيمه توحيد را سرِ پا كنند و علم توحيد را افراشته دارند و او چنين كرد; } وَاِذْ  بَوَّأْنا لإبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيتِ{.(3)

نقش بارز حضرت ابراهيم، تأسيس اُمّ القري، بر اساس مكتب توحيد و مفاهيم الهي است و بناي كعبه به عنوان كانون پرستش يكتا معبود، نقش نمادين را در اين ميان ايفا  مي كند.

از اين رو ابراهيم در نيايش خود به خدا چنين مي گويد:

} رَبَّنا إنّي أسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ{.(4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ چنانكه از برخي روايات استفاده مي شود دو هزار سال قبل از آدم، فرشتگان به تأسيس خانه كعبه پرداخته اند و آن را طواف نموده اند. من لايحضره الفقيه، ج2، ص44 و 45 از امام صادق (عليه السلام).

ازرقي نيز اين روايت را از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده است. اخبار مكه، ص32 ، ازرقي مي افزايد: اين خانه اوّل به وسيله فرشتگان بنا شد و سپس به دست آدم و آنگاه شيث و بعد ابراهيم تا نوبت به جُرهم رسيد و آنگاه قصيّ بن كلاب جدّ چهارم پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بعد به دست قريش و بعد به دست عبدالله بن زبير و سپس حَجّاج در عصر مروان، به نوبت، تجديد بنا گرديده است. اخبار مكه، ص31 و 32

2 ـ برحسب نقل، نوزده قرن قبل ازميلاد مسيح (سال1892 ق . م.) بناي كعبه به دست حضرت ابراهيم صورت گرفته است.

3 ـ حج : 26

4 ـ ابراهيم : 37



38


بار خدايا! من از فرزندانم كساني را در اين وادي لم يزرع در كنار خانه محترم تو اسكان دادم، تا نماز را بپا دارند، پس دلهايي را از مردم به سوي آنها متوجه گردان و از نعمتها روزي ده، باشد كه تو را سپاس گويند.

اگر به آيات حج وبناي كعبه و نقش ابراهيم و اسماعيل در تأسيس اُمّ القري و تشكيل نسل جديد كه در سوره هاي متعدد قرآن آمده است، تأمل كنيم، خواهيم ديد كه در همان مراحل نخستين هسته مركزي جامعه توحيدي واركان مدينه فاضله اسلامي بطور كامل و جامع تبيين شده و در كلام حضرت ابراهيم(عليه السلام)بدان اشارت رفته است.

از جمله در آيه 126 سوره بقره چنين آمده است:

} وَإذْ قالَ إبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدَاً آمِنَاً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهمْ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ...{(1)

و آنگاه كه ابراهيم گفت: بار خدايا! اين سرزمين را شهري امن قرار ده و ساكنانش را، آنانكه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، از ثمرات روزي ده...

و در سوره ابراهيم آمده است:

} وَإذْ قالَ إبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ آمِنَاً وَ اجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أنْ نَعْبُدَ الاَْصْنامَ...{.(2)

اركان جامعه توحيدي كه در اين آيات بدان اشارت رفته، عبارتند از:

1 ـ آبادي و عمران.

2 ـ امنيت عمومي.

3 ـ اقتصاد سالم.

4 ـ پيوستگي عواطف انساني و آرامش دل ها.(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 126

2 ـ ابراهيم : 37

3 ـ نكـ : مقاله آيت الله جوادي آملي، فصلنامه ميقات حج شماره 10 ص 14 به بعد.



39


در خصوص ركن اول مي گويد: } ...رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدَاً...{بلد; يعني شهر و اين هنگامي است كه گروهي از انسان ها گرد آيند و زندگي اجتماعي را برگزينند و با تشريك مساعي و تبادل افكار و كار و كوشش، شهر يا قريه اي را پديد آورند.

يكي از بنيادهاي زندگيِ اجتماعي، جغرافياي شهري است كه شهر نشيني و مشاركت اجتماعي در آن شكل مي گيرد.

مي دانيم كه وقتي ابراهيم به اين ديار آمد، جز واديِ لَمْ يزرع پيرامون خانه، چيزي نبود و او با بناي كعبه، سنگ هاي اوليه زندگي شهري را پايه گذاري كرد.

ـ و اما در خصوص امنيت عمومي، واژه آمِن كه در هر دو آيه آمده مؤدّي اين مفهوم است; زيرا زندگي اجتماعي آنگاه انساني و سالم و بدون آسيب است كه در آن امنيت حاكم باشد و واضح است كه امنيت جز در پرتو ايمان و اخلاق و حاكميت قانون و حق و عدل ميسّر نخواهد بود.

به علاوه آن كه قرآن كريم سرزمين مكه و حرم را منطقه امن قرار داده و بر اين ركن بنيادين تأكيد فرموده است: } ...وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً...{.(1)

و دعاي ابراهيم نسبت به ركن سوّم; يعني اقتصاد سالم اشاره دارد: } وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ{. همچنانكه قرآن كريم در آيات ديگر نيز بدان توجه داده است:

} ... أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْء...{.(2)

آيا حرم امني را كه هرگونه نعمتي به سوي آن سرازير مي شود، در اختيار آنان قرار نداديم؟

و در خصوص مطلب چهارم; يعني: پيوستگي عواطف انساني و آرامش دل ه آيه كريمه: } فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إلَيْهِم{بيانگر اين است كه در مدينه فاضله اسلامي، آنچه روح زندگي اجتماعي را تشكيل مي دهد پيوند دلها و گرايش قلبها به يكديگر است كه در پرتو عطوفت و رحمت، جامعه اي آباد از عواطف انساني و مهر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 97

2 ـ قصص : 57



40


و محبت را پديد مي آورد و روابط اجتماعي را پايدار مي سازد. چه، در غير اين صورت
روابط قابل اعتماد نيست و بديهي است كه ارتباط قلبي انسان ها جز در پرتو ايمان به خداي يگانه و نفي هرگونه شرك و تعدّد خدايان، تحقق نمي يابد و اين تنها براي مؤمنان; يعني بخشي از انسان ها تحقّق پذير است، به همين دليل در آيه كريمه آمده:
} اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ...{ چه، واژه مِن تبعيض را افاده مي كند.

و شايد از آيه فوق اين نكته نيز به دست آيد كه اين گروه از مردم به مثابه قلب براي جامعه اند و جامعه اي كه ايمان ندارد قلب انساني ندارد.

محور اصلي اركان; حكومت و رهبري و بالأخره هسته مركزي جامعه توحيدي، امامت و رهبري و حكومت عدل الهي است كه در سايه آن اركان، مدنيّت اُمّ القراي اسلامي شكل مي گيرد و پابرجا مي ماند.

اين هسته مركزي و نقطه محوري نيز در دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) مورد توجه قرار گرفته، آنجا كه از خداوند مي خواهد، پيامبري را براي ساكنان اُمّ القري برانگيزد كه آيات الهي را بر آنان فرو خوانَد و كتاب و حكمت بياموزد و از آلودگي هاي اخلاقي، پاكسازي و تزكيه كند: } رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ اِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ{.(1)

مدينه فاضله، انسان هايي را مي طلبد كه:

در بخشهاي اخلاقي پرهيزكار و وارسته باشند، مسائل خانوادگي و حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند را رعايت كنند.

در مسائل اجتماعي ، امنيت ملي و آزادي و برادري و برابري و مانند آن را تأمين نمايند.

در مسائل سياسي از استبداد، استعمار و استثمار بپرهيزند.

بنابر اين مدينه اي فاضله است كه جامع همه اين شؤون باشد... و اگر جامعه اي بخواهد مدينه فاضله اي بسازد، به يقين بدون داشتن حكومت امكان پذير نخواهد بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 129



41


وحكومت، زماني فاضله است كه از يكسو حاكمي آگاه، وارسته، مدير ومدبّر در رأس آن قرار گيرد واداره امورش را عهده دار باشد و از سوي ديگر مردمي آگاه ومطيع، امّت آن باشند. نه امام بدون امّتِ آگاه، توان تأسيس مدينه فاضله را دارد ونه امّت آگاه بدون امام.

ابراهيم خليل(عليه السلام) معمار و مهندس تمدّن، نقشه مدينه فاضله را بر اساس چهار ركن ويك هسته مركزي تنظيم نمود و آن را از خداوند تعالي مسألت كرد.

اركان چهارگانه عبارتند از: آبادي و عمران ، امنيت ، اقتصاد سالم ، عواطف و  آرامش دلها.

اگر در سرزميني امنيت نباشد آزادي از آن رخت برمي بندد و اگر اقتصاد سالم نباشد معلوم است كه فرهنگ ساكنان آن پايين و پست شده و مسائل اخلاقي مراعات نمي شود و حتي با نبودن يكي از اين سه، زمينه كوچ فراهم مي شود. هيچ عاقلي حاضر نيست در شهري كه فاقد اين اركان تمدّن است زندگي كند.

علي بن ابي طالب(عليه السلام) فرمود:

لَيْسَ بَلَدٌ بأحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَد، خَيْرُ الْبِلادِ ما حَمَلَكَ .(1)

بهترين شهرها جايي است كه توان رشد آدمي را تأمين كند. آري معمار تمدّن، ابراهيم خليل(عليه السلام) اين چهار اصل را براي تأسيس اُمّ القري لازم وضروري دانستند.

محور اصلي وقطبي، كه اين چهار ركن در مدار او مي گردند، آن عنصري است كه باعث مي شود تا يك سرزمين امن گردد و اقتصاد سالم داشته باشد. آزادي مردم تأمين ودل هايشان در آنجا بيارامد، حكومتي است كه در سايه وحي و رهبري انسان كامل (معصوم) شكل يابد، حكومتي است كه در سايه يك سياستمدار دين منشِ مدير، مدبّر و آگاه با تدوين قانون بر اساس رهنمودهاي آسماني تشكيل شده باشد.

ابراهيم(عليه السلام) اين معنا و عنصر را به عنوان ركن پنجم در رديف اركان چهارگانه نياورد، بلكه آن را عنصر اصلي و محور مي داند و اركان چهارگانه را در اطراف آن طـواف مي دهد; } رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً...{. اينجاست كه بايد گفت كار پيامبران تأسيس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغة / حكمت شماره 442



42


حكومت است; حكومتي كه در رأس آن رهبري الهي باشد تا هم آيات الهي را بر مردم تلاوت كند و هم مردم را به معارف غيب آشنا سازد، هم حكمت هاي آسماني را فراسوي مردم نصب كند و هم به فكر تهذيب و تربيت و تزكيه امّت باشد. (1)

مكه در جغرافياي جهان

نقش محوري كعبه در وحدت امّت مسلمان و موقعيت شهر مكه و حرم و مركزيّت آن در جغرافياي معنوي جهان اسلام، شايان توجه است.

چنانكه مي دانيم، هر كشوري عاصمه و مركزي دارد كه ديگر نقاط كشور را زير پوشش حكومت مركزي قرار مي دهد. اين مركز بگونه اي انتخاب مي شود كه ارتباط و دسترسي به آن براي همه مردم علي السويه ميسّر باشد.

و از آنجا كه حكومت اسلامي بر پايه توحيد، در قلمرو كشورهاي بدون مرز است، انتخاب مكـه معظمه به عنوان اُمّ القراي جهـان اسلام و كعبه به عنـوان نماد وحـدت امّت و تمركز حكومت الهي و نقطه جمع يك صدفه واتفاق نبوده بلكه يك گزينش حساب شده زيبا و ظريفي است كه به لحاظ موقعيت مكاني وجغرافياي خاص صورت گرفته است.

به عبارت ديگر: مكه و ديگر شعائر ومشاعر حج، همچون ميقات ها، عرفات، مشعر، منا و خانه كعبه، در نقطه اي از زمين قرار دارند كه علاه بر قداست و ريشه تاريخي شان، دسترسي به آنها براي مردم جهان آسان تر از هر نقطه ديگر ميسّر مي گردد; از قاره آسيا و آفريقا گرفته، كه بيشترين جمعيت اسلامي را در خود جاي داده، تا اروپا و آمريكا و استراليا و شبه قاره هند و ... كه عمده جمعيت انساني را در بر دارد.

بدين ترتيب مكه مركز است و به تعبير دقيق قرآني اُمّ القُري و مادرِ همه شهرها است و ديگر مناطق زمين را بدين خاطر مي توان اطراف و حوالي آن ناميد كه گستره آن تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بر گرفته از مقاله آيت الله جوادي آملي، ابراهيم خليل مؤسس اُمّ القري ، ميقات حج شماره 10، ص14 تا 18 با تلخيص، در ضمن به مباحث ما، در اين مجموعه، با عنوان امامت و حج توجه شود.



43


كرانه هاي اقيانوس هاي غير قابل سكونت ادامه دارد.

قرآن كريم با اشاره به اين نكته مي فرمايد:

} ... وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لاَ رَيْبَ فِيهِ ...{(1)

و بدينسان قرآن را با زبان عربي بر تو وحي نموديم تا مادر شهرها و كساني را كه در پيرامون آنند، انذار كني و از روز جمع (يعني قيامت)، كه ترديدي در آن نيست، بيم دهي.

چنانكه ملاحظه مي كنيم، مكه را اُمّ القري; يعني مادر شهرها خوانده و ديگر اماكن را حوالي و اطراف آن ناميده است.

افزون بر اين، با عنايت بدانچه در روايات دَحْو الأرض آمده: جايگاه كعبه و سرزمين مكه نخستين نقطه اي است كه در كره خاك آفريده شده و آنگاه اين نقطه گسترش يافته تا ربع مسكون زمين براي بشر مهيا گرديده است.

برخي روايات نيز به موقعيت جغرافيايي مكه و مركزيّت آن، به شيوه اي مشروح تر اشاره دارد; از جمله پيامبر خدا مي فرمايد:

كعبه از آن جهت كعبه ناميده شده كه در وسط زمين قرار دارد ; سُمِّيتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةً لأنَّها فِي وَسَط الاَْرْضِ .(2)

و نيز مرحوم صدوق روايت ديگري را از ائمه معصوم نقل كرده كه آن روايت اين است:

وَوُضِعَ الْبَيْتُ فِي وَسَط الاَْرْضِ لأَنَّهُ الْمَوْضِعُ الَّذِي مِنْ تَحْتِهِ دُحِيَتِ الاَْرْضُ، وَلِيَكُونَ الْغَرَضُ لأهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ فِي ذلِكَ سَواءً .(3)

خانه كعبه در وسط زمين نهاده شد; زيرا آنجا مكاني است كه زمين گسترش يافته،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شوري : 7

2 ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص124

3 ـ همان. اين مضمون از طرف اهل سنت در كتب تاريخ و جوامع حديث نيز روايت شده است.



44


و  بدين منظور كه براي مردم شرق و غرب بطور يكسان قابل دسترسي باشد.

نظريه دانشمندان جغرافيا

هر گاه به اطلس عمومي جهان بنگريم، موقعيت مركزي مكه نسبت به قاره هاي عالم جلب نظر مي كند. اما مطلب از بُعد علمي نيز قابل بررسي است.

نگارنده در صدد آن بود كه دلايل علمي اين موضوع را نيز از ديد دانشمندان جغرافيا و محاسبات دقيق تر در خطوط عرضي و طولي كره زمين به دست آورد. خوشبختانه در اين جستجو به مقاله اي برخوردم كه يكي از دانشمندان مصري تهيه كرده و با تصوير و نقشه هاي متعدد و محاسبات علمي، آن را به بررسي نهاده است.

دكتر حسين كمال الدين احمد ابراهيم كه رييس بخش هندسه مدني در دانشكده مهندسي دانشگاه رياض و استاد دانشگاه هاي قاهره و بغداد است، و صاحب تأليفات و مقالات متعدد علمي مي باشد، بامشورت و همكاريِ جمعي از دانشمندان مصري و غير مصري، طي تحقيق وسيع علمي و فني در مشخص كردن جهت قبله براي مردم جهان اثبات كرد، كه مكه در وسط ربع مسكون كره زمين قرار دارد.

وي در مقدمه مقاله اش مي نويسد: شايان ذكر است كه من پس از آن كه خطوط اوليه اين بحث را ترسيم كردم و جايگاه قاره هاي زمين را بر آن به تصوير كشيدم، به اين نتيجه رسيدم كه شهر مكه مركز دايره اي است كه از همه قاره هاي جهان مي گذرد; به عبارت ديگر قسمت خشكي زمين به صورت منظم در پيرامون كعبه توزيع شده است و بدينسان مكه را مي توان مركز بخش خشكي زمين دانست و خداوند بزرگ راست فرمود كه:

} وَكَذلِكَ أوْحَيْنا اِلَيْكَ قُرآناً عَرَبِياً لِتُنْذِرَ اُمَّ القُري وَمَنْ حَوْلَها{.(1)

آري، خداوند مكه را برگزيد تا مقرّ خانه محترم او باشد و رسالت آسماني از آنجا نشأت گيرد; زيرا مكه مركز دايره است و چنين موقعيتي ايجاب مي كند كه كانون دعوتي باشد كه همه جهان را در برگيرد و با همه ملّتها سخن بگويد و آن دعوت خاتم انبيا است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : به مقاله : اسقاط الكرة الأرضية بالنسبة لمكّة المكرّمة . مجلة البحوث الإسلامية شماره2، مورخه 1395 هـ . مقاله 50 صفحه است.



45


كه براي عموم بشريت مبعوث شده است.

مكه سرچشمه فيوضات براي تشنه كامان حقيقت و كعبه علم هدايت براي سالكان الي الله است. علاوه بر اين، آنها كه به يك آيين جهانشمول عقيده دارند، بايد يك مركز همگاني وجود داشته باشد تا از دور و نزديك در آن مركز گرد آيند و مسائل ديني، علمي، عملي و مشكلات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و نظامي خود را مطرح كنند و براي صيانت از تهاجم بيگانگان، به مشورت و تبادل نظر و تشريك مساعي بپردازند.

به همين دليل است كه خداوند سبحان كعبه را} مَثابَةً لِلنّاسِ وَأمْناً{ ناميد. مثابه يعني مرجع و ملج و جايي كه مردم بدان پناه برند و بدانجا باز گشت كنند و در پرتو حريم امن آن به مصالح خود بينديشند.

ميقات زماني و مكاني حج:

يكي از مسائل شايان ذكر در مباحث اجتماعي ـ سياسي حج، نقش محوري زمان و مكان در تكوين و تشكيل امت واحد اسلامي است. از لحاظ مكاني چنانكه ديديم مكه و كعبه مركز عالم و محور ربع مسكون است، اما از لحاظ زماني، ماه ها و روزهايي براي مراسم عبادي ـ سياسي حج برگزيده شد كه تابع تقويم هاي سنتي و محلي كشورها نيست، بلكه ماه ها و روزهاي قمري ملاك عمل است كه چون با گردش ماه و سيرقمر تعيين مي شود، محاسبه آن سهل تر و روزها و شبهاي آن براي همگان ملموس تر است.

اصولاً در همه احكام و شرايع كه قيد زماني دارد; مانند روزه، حج، محاسبات مالي، سنّ تكليف، عِدّه و غيره، همين ماه و سال قمري به رسميت شناخته شده و ملاك عمل قرار مي گيرد:

} إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّموَاتِ وَالاَْرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ...{.(1)

عدد ماه ها نزد خدا دوازده است كه از آغاز آفرينش آسمان ها و زمين در كتاب خدا به ثبت رسيده كه از آنها چهار ماه حرام است، اين است دين استوار... .


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 36



46


قرآن كريم با اشاره به اين مطلب كه تغيير چهره قمر (ماه) از هِلال تا هِلالِ ديگر، يك تقويم طبيعي برگرفته از نظام تكويني براي مردم است تا قراردادهاي خود را براساس آن تنظيم كنند و در شناخت زمان حج، آن را شاخص قرار دهند، چنين مي فرمايد:

} يَسْأَلُونَكَ عَنِ الاَْهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ...{.(1)

در باره هلال هاي ماه ها از تو مي پرسند، بگو آنها بيانگر اوقات براي مردم و تعيين كننده موسم حج است.

و در جاي ديگر، با تصريح به ويژگي زماني واين كه ماه هاي معيّني براي مراسم حج تعيين شده است، مي فرمايد:

} اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ{.(2)

زمان حج، ماه هاي معيني است پس هركس در اين ماه ها حج گزارد، از سخن زشت و فسق و جدال بپرهيزد.

ماه هاي حج عبارتند از: شوال ، ذي قعده و ذي حجه و احرام حج جز در اين سه ماه جايز نيست. آنچه در جاهليت معمول بوده كه بر حسب مصلحت ماه هاي حرام را تقديم مي داشتند و يا به تأخير مي انداختند و از آن به نسيء تعبير مي شد، در اسلام مردود است و قرآن آن را ازدياد در كفر دانسته است: } إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ...{.(3)پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز در حجة الوداع بر اين مطلب تأكيد كرد و فرمود:

يا اَيُّها النّاسُ إنَّ الزَّمانَ قَدْ استَدارَ كَهَيئته يَوْمَ خَلَقَ اللهُ السَّماوات وَالاَْرْض فَلا شَهْرَ ينُسأ، وَلا عِدَةَ تخطا وَاِنَّ الْحَجَّ فِي ذِي الْحِجَّةِ اِلي يَوْم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 189

2 ـ بقره : 197

3 ـ نكـ : مجمع البيان، ج1، ص525; تفسير قرطبي، ج2، ص405 و...



47


الْقِيامَةِ .(1)

مردم! زمان به شكل نخستين; يعني روزي كه خداوند آسمان و زمين را آفريد، بازگشت، بنابراين، نه در ماه تغييري است و نه در عدد تحوّلي، و تا قيامت حج در ذيحجه خواهد بود.

مرحوم علامه طباطبايي در ذيل تفسير آيه:} الْحَجُّ أشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ{ مي نويسد: كلمه حج در اين آيه سه بار تكرار شده است و كاربرد اسم ظاهر به جاي ضمير مشتمل بر لطف ايجاز است و مقصود از حج در نوبت اول، زمان حج است و نوبت دوم، نفس عملِ حج است و نوبت سوم، زمان و مكان آن (2) يعني:

اوّلاًـ حج تنها در اين ماه ها بايد انجام شود و جز در اينها جايز نيست.

ثانياًـ كسي كه در اين ماه ها به احرام عمره و حج محرم شد، واجب است حج و عمره خود را تمام كند.

ثالثاًـ در زمان و مكان حج رفث و فسوق و جدال حرام است. (تفسير اين سه واژه را در موارد ديگر مقال آورده ايم) و در آيه ديگر به روزهاي معين نيز اشاره شده كه حاجيان به ذكر و دعا و انجام فرائض مي پردازند:

} لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسمَ اللهِ فِي أيّام مَعْلُومات{.(3)

مسلمانان به حج بيايند و شاهد منافعي باشند كه براي آنها منظور شده است و در ايام معين خدا را ياد كنند و به ذكر و نيايش با او بپردازند.

اين ايام، همان ايام مخصوص ذي حجه است كه اعمال حج در آن صورت مي پذيرد.(4)

اين ايام و ديگر مواقيت زماني حج نيز طبق افق مكه و سرزمين وحي است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج2، ص402; تفسير رازي، ج5، ص166; ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص186

2 ـ الميزان، ج2، ص79

3 ـ حج : 27

4 ـ در برخي روايات آمده كه مقصود روز عيد قربان و ايام تشريق است.



48


و بنابراين در زمان مخصوص و تعيين شده حج، هيچ چيز ديگر ملاك عمل نيست. از اين رو جمع حج گزاران هر چند در كشور خود عباداتشان را براساس تقويم قمري منطبق با افق كشورشان انجام مي دهند اما چون به حج آمدند بايد همه براساس يك تقويم و در زمان معين مناسك خود را انجام دهند تا اين عبادت جهانشمول، باآهنگ واحد صورت پذيرد و ناهمگوني درآن رخنه نكند و چنانكه در مناسك حج نيز آمده عمل اهل بلد و مردم مكه براي كليه حج گزاران حجت شرعي است كه بايد براساس آن عمل شود تا هيچگونه اختلافي مشاهده نگردد.

راز معنوي كعبه

و بايد به اينها افزود راز معنوي كعبه را، خانه كعبه از آن جهت كه به خداوند نسبت دارد و صاحب خانه آن را بَيْتي (1) ناميده، از قداستي بي مانند برخوردار است. كعبه چنانكه در روايت آمده، محاذي بيت المعمور ; يعني مطاف فرشتگان است، كعبه را از آن جهت كعبه گويند كه مكعب و مربع است; همانند بيت المعمور و بيت المعمور مربع است به موازات عرش كه آن نيز مربع است; زيرا كلماتي كه توحيد و اسلام برآن بنيان شده تسبيحات اربع است:

سبحانَ الله و الحمدُ للهِ و لا إلهَ إلاّ اللهُ و اللهُ أكبرُ .(2)

اما جالب است كه با وصف مربع بودنِ كعبه، طواف به صورت دايره انجام مي شود و نمازگزاران هر جا كه باشند، از مسجدالحرام گرفته تا اقصي نقاط جهان، به شكل دايره به سوي آن نماز مي خوانند; دايره اي كه نقطه مركزي اش (كعبه) دل هاي بيش از يك ميليارد مسلمان جهان را به سوي خود جذب مي كند و طواف كنندگان در طول دهر پروانه وار برگرد اين شمع جمع در چرخش بوده و خواهند بود. و اين به مفهوم مركزيت كعبه و محور بودن آن در حركت جمع امت مسلمان است و بدين ترتيب همه عوامل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 125

2 ـ برگرفته از تفسير مجمع البيان، ج1، ص382 ذيل آيه 125 سوره بقره.


درس هفتم:

مقام ابراهيم و سير تاريخي آن

مهدي پيشوايي ـ حسين گودرزي

قداست و سابقه تاريخي مقام ابراهيم

از جمله آيات و نشانه هاي خداوند در روي زمين مقام ابراهيم است(1) و آن عبارت از سنگي است به مقدار يك ذراع در يك ذراع كه اثر پاي حضرت ابراهيم در آن باقي است.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم... ، آل عمران: 97

2 ـ در مورد نامگذاري مقام و باقي ماندن جاي پاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) در سنگ مزبور سه وجه گفته اند:

الف: چون هنگام ساختن كعبه ديوارها بلند شد و دسترسي ابراهيم به آن دشوار بود، اسماعيل سنگي را كه به مقام مشهور است آورد و ابراهيم روي آن مي ايستاد و خانه را مي ساخت و آن سنگ را همچنان گرد خانه مي گردانيد، تا آنكه روبروي در خانه خدا رسيد.

ابن عباس مي گويد: چون ابراهيم روي آن سنگ مي ايستاد، به مقام ابراهيم مشهور شده است. همچنين از او نقل شده است كه چون ابراهيم روي آن سنگ ايستاد، دو پاي او در آن فرو رفت. (ازرقي، اخبار مكه، مكه مكرمه، دارالثقافة 1403هـ . ق. ج1، ص 59; نظام الدين نيشابوري، تفسير غرائب القرآن، حاشيه تفسير طبري، بيروت، دار احياء تراث العربي، ج1، ص 395).

ب: آنگاه كه به ابراهيم فرمان داده شد كه به مردم اعلان حج كند، ابراهيم عرض كرد: پروردگارا! صداي من بر همگان نمي رسد، خداوند فرمود: تو اعلان كن، بر عهده من است كه صداي تو را به همگان برسانم. ابراهيم بر فراز مقام قرار گرفت و مقام چندان مرتفع شد كه از كوه ها بلندتر گرديد و چون ابلاغ كرد سنگ تاب نياورد و دو پاي ابراهيم در آن فرو رفت. (ازرقي، همان مدرك، ج 2، ص 30; صدوق، علل الشرايع، قم، مكتبة الداوري، ص 423).

ج: بار دوم كه ابراهيم از شام براي سركشي به اسماعيل و هاجر به مكه آمد، همسر اسماعيل سنگي براي ابراهيم آورد كه بر آن بايستد تا سرش را شستشو دهد، چون ابراهيم پا بر آن نهاد، پاي وي در سنگ فرو رفت و اثرش باقي ماند (مجمع البيان، طبرسي، تهران، مكتبة العلمية الإسلاميه، ج 1، ص 203).

برخي احتمال داده اند كه حضرت ابراهيم در هر سه مورد، روي همين سنگ قرار گرفته است; يعني سنگي كه همسر اسماعيل براي ابراهيم آورد تا بر آن پا نهد كه سرش را شستشو دهد، همان سنگ را اسماعيل براي او آورد تا بر آن بايستد و خانه را بسازد و ابراهيم باز بر همان سنگ ايستاد و فرمان زيارت خانه خدا را ابلاغ كرد (نظام الدين نيشابوري، همان مدرك، ص 395).



108


مقام ابراهيم از جمله سنگهاي مقدس روي زمين است. روايت شده است كه از سنگهاي بهشتي در روي زمين; يكي سنگ مقام و ديگري حجرالأسود است.(1)

مقام از يادگارهاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) است كه هزاران سال بر آن گذشته و از حوادث گوناگون طبيعي و اجتماعي مصون مانده است، و چنانكه گفته شد قرآن آن را از آيات روشن خداوند مي داند.(2) اين حاكي از آن است كه كساني كه كعبه را مقدس مي دانستند، نشانه هاي ابراهيم، معمار كعبه را نيز ارج مي نهاده اند.

از اين رو در حفظ و حراست شكل كعبه و آثار مربوط به آن، نهايت تلاش و جديت را نموده اند كه از مهمترين آنها حجرالأسود و سنگ مقام است كه چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، مورد توجّه و احترام و تقدّس بوده اند. اما سرگذشت اين دو اثر، متفاوت است; چون محل حجرالأسود از همان آغاز معين بود و در گوشه كعبه و كنار دَرِ آن كار گذاشته شده بود، در تغييراتي كه در اثر حوادث و مرور زمان بر اين خانه پيش مي آمد محل آن تغيير نكرده است ولي در مورد مقام ابراهيم كه در بناي كعبه جاي مخصوصي نداشته و در خارج و كنار كعبه بود دچار جابجايي شده است. از آنجا كه اين تغيير در روايات و تاريخ مورد بحث قرار گرفته است و از طرفي در فقه شيعه واجب و از نظر اهل سنت مستحب است كه نماز طواف، پشت مقام خوانده شود، سزاوار است اين موضوع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 1، ص 203; ازرقي، اخبار مكه، مكه، دارالثقافه، 1403 هـ . ق. ، ج2، ص 29

2 ـ آل عمران: 97



109


مورد بررسي قرار گيرد كه محل اصلي مقام كجا بوده و چرا و چگونه و به دست چه كسي تغيير مكان پيدا كرده است؟!

محل اصلي مقام

در روايات بسياري از اهل سنت و شيعه و گزارش مورخان آمده است كه:

كان المقام ملصقاً بالبيت ; مقام ابراهيم به خانه ]خدا [چسبيده بوده است. (1)

هنگامي كه ابراهيم خانه را مي ساخت آنگاه كه ديوارها بلند شد و دست ابراهيم به آن نرسيد، اسماعيل اين سنگ را براي او آورد و ابراهيم روي آن مي ايستاد و گرد خانه مي گشت و سنگهاي ديوار را كار مي گذاشت و آنگاه كه بنا تمام شد، سنگ (مقام) را كنار خانه گذاشت. اين موضوع را سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مي كند.(2) چسبيده بودن مقام به خانه خدا علاوه بر مآخذ اهل سنت در منابع و كتب شيعه نيز آمده است.(3)

ازرقي در اخبار مكه از ابوسعيد خُدري نقل مي كند كه ابراهيم مأمور شد مقام را قبله خود قرار دهد و آن را كنار دَرِ كنوني كعبه قرار داد و مدتها قبله بود و پس از آن اسماعيل نيز به جانب آن روبروي دَرِ كعبه نماز مي گزارد و مدتها قبله بود. پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) چون به مكه مي آمد، چنان روبروي كعبه قرار مي گرفت كه مقام روبروي ايشان; ميان او و خانه واقع مي شد.(4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن سعد، طبقات، ج 3، ص 284; ابن حجر عسقلاني، فتح الباري، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 169; فاكهي، اخبار مكه، مكه المكرمة، مكتبة و مطبعة النهضة الحديثه، ج 1، ص 454 و 455; ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم انتشارات اسماعيليان (افست)، ج 12، ص 75; جلال الدين سيوطي، تاريخ الخلفا، منثورات الشريف رضي(افست)، ص 137; رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفه، ج 1، ص462

2 ـ ازرقي، همان كتاب، ج2، ص 32

3 ـ صدوق، علل الشرايع، بيروت، دار احياء التراث العربي، ص 423; كليني، الروضة من الكافي، ترجمه كمره اي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1397 هـ . ق. ج 1، ص 96 ـ 95; شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)1412 هـ . ق. ج 13، ص 350

4 ـ ازرقي، همان كتاب، ص 30 و 31



110


از آنچه گفته شد معلوم مي شود كه قبله قرار دادن مقام، از زمان ابراهيم و اسماعيل تا زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) سابقه تاريخي دارد. قرآن نيز مسلمانان را بدين معنا دعوت مي كند: مقام را جايگاه نماز قرار دهيد. (1) معلوم مي شود كه مقام ويژگي و خصوصيتي دارد كه بايد محل نماز و قبله نمازگزار باشد.

بنابراين مي توان از احاديث و گزارشهاي فراوان تاريخي، اطمينان پيدا كرد كه جاي مقام، محل فعلي آن نبوده و نزديك دَرِ خانه و چسبيده به آن بوده است، چنانكه فأسي و فاكهي از مردم مكه نقل مي كنند كه بين مقام و كعبه به مقدار عبور بزي فاصله بوده است.(2)

تغيير محل مقام توسط چه كسي انجام پذيرفت؟

اكنون كه روشن شد مقام به بيت متصل بوده، بايد ديدمحلّ آن چگونه، چرا وبه وسيله چه كسي تغيير يافته و مقدار 27 ذراع ميان خانه و مقام فاصله ايجاد شده است؟ آنچه در گزارش مورخان و كتب حديث به دست مي آيد اين است كه خليفه دوم محلِّ مقام را تغيير داده است. اين معنا گاهي در ضمن بيان حادثه اي طبيعي، به نام سيل ام نهشل نقل شده، و گاهي به عنوان ادليات و ابداعات و ابتكارات مهم عمر در دوران خلافتش، و گاهي بصورت گزارشي در باب مقام ياد شده است. ما براي اينكه همه جوانب تاريخي اين حادثه روشن شود هر سه گزارش را از نظر خوانندگان ارجمند مي گذرانيم و سپس به نقد و بررسي آنها مي پردازيم:

1 ـ ابوالوليد ازرقي، مؤلف كتاب اخبار مكه، از پدربزرگ خود از داود بن عبدالرحمن از ابن جُريج از كثيربن كثيربن مطلب بن ابي وداعه سهمي(3) از پدرش و او از پدربزرگش نقل مي كند كه مي گفته است: پيش از اين كه عمر بن خطاب سنگ چين منطقه
بالاي مكه را درست كند، از ناحيه درِ بني شيبه سيلاب وارد مسجد الحرام مي شد; آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ }وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً...{; بقره: 125

2 ـ فاكهي، همان كتاب، ج 1، ص 455; فاسي، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، بيروت، دارالكتب العلميه، ج1، ص207

3 ـ از راوياني است كه برخي او را ضعيف و برخي قوي و مورد اعتماد دانسته اند، رك به: ميزان الاعتدال ذهبي، ج3، ص409، ذيل شماره 6948 ـ مترجم .



111


چنان كه اين در را در سيل ه نام گذارده بودند و گاهي مقام را از جاي خود مي كند و آن را كنار كعبه مي برد تا آنكه به روزگار حكومت عمر بن خطاب سيلي آمد كه به سيل ام نهشل معروف شد; زيرا ام نهشل دختر ابي عبيدة بن ابي احيحه، سعيد بن عاص را با خود برد و او در آن سيل غرق شد و مرد، اين سيل مقام را از جاي كند و برد و آن را در محله پايين مكه بدست آوردند و آوردند و به پرده هاي كعبه متصل كردند و در اين باره براي عمر نوشتند و او در حالي كه از اين واقعه ترسيده بود در ماه رمضان به قصد عمره به مكه آمد(1) محل اصلي مقام را سيل از ميان برده بود و نشانه آن هم محو شده بود، عمر مردم را فراخواند و گفت شما را به خدا سوگند مي دهم هركس اطلاعي از جاي دقيق مقام دارد مرا آگاه كند، مطلب بن ابي وداعه(2) سهمي گفت: اي اميرمؤمنان من مي دانم; زيرا از چنين پيشامدي بيمناك بودم و اندازه فواصل آن را تا حجرالأسود و حجر اسماعيل و چاه زمزم با نخ گرفته ام و در خانه ام موجود است، عمر به او گفت: همين جا بنشين و بفرست آن نخ را بياورند. چون نخ و ريسمان را آوردند و اندازه گرفتند جاي مقام همين جاي كنوني تعيين شد، عمر از مردم ديگر هم پرسيد و با آنان مشورت كرد، گفتند: آري همين جا محل مقام است و چون اين موضوع ثابت شد و براي عمر مسلم شد; نخست براي آن پايه اي ساختند و سپس مقام را به جاي خود منتقل كردند كه تا امروز همچنان بر جاي خود باقي است.(3)

2 ـ مورخان و رجال نويسان اهل سنت در شرح زندگاني و خلافت خليفه دوّم، بدون آنكه به انگيزه كار، اشاره كنند، مي نويسند:

هو (عمر) الّذي أخّر المقامَ إلي موضعه اليومَ و كان مُلصقاً بالبيت .

عمر بود كه مقام را به عقب كشيد و در محل كنوني قرار داد و قبلاً چسبيده به كعبه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ طبري مي گويد اين سيل در سال هفدهم هجرت بوده است.

2 ـ مطلب روز فتح مكه مسلمان شد، پدرش در جنگ بدر اسير شد، مطلب مدتي ساكن كوفه بود و سپس به مدينه برگشت، رك به: ابن اثير، اسد الغابه، ج4، ص 374 ـ مترجم .

3 ـ اخبار مكه، ترجمه دكتر محمود مهدوي دامغاني، تهران، چاپ و نشر بنياد مستضعفان، 1368هـ . ش. ج2، ص327



112


بود. (1)

در منابع شيعه نيز تغيير محل مقام، به عمر نسبت داده شده است.(2)

3 ـ فاكهي از سعيد بن جبير نقل مي كند: مقام ابراهيم كنار كعبه بود و هنگامي كه ديوارها بالا مي آمد، روي بر آن مي ايستاد تا بر ديوارها مسلّط شود، و چون جمعيت زائران بسيار شد، خليفه ترسيد كه آن را پايمال كنند. از اين رو آن را به جايي كه امروزه هست برگردانيد.(3)

ابن حجر عسقلاني اين معنا را بدين گونه مطرح مي كند: چون عمر ديد ماندن مقام در محل اصلي موجب تضييق بر نمازگزاران و طواف كنندگان مي شود، آن را در محلي قرار داد تا رفع مشكل و تنگنا از حجاج بشود.(4)

انگيزه تغيير محل مقام؟

از آنچه گفته شد معلوم مي شود كه مقام ابراهيم بوسيله خليفه دوّم جابه جا شده است اما اين كه انگيزه او در اين كار چه بوده مورد اختلاف است:

چنانكه گذشت، برخي اين تغيير را به حادثه سيل ام نهشل كه شرحش گذشت مرتبط دانسته اند و غالباً چنين گفته اند:

سيل مقام را جابه جا كرد، عمر آن را به اينجا كه محل اصلي آن است برگردانيد.

بايد ديد اين محل همان محل زمان رسول خدا است، يا اين كه به محلي برگردانده كه خود قبلاً به آنجا انتقال داده بود؟!


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاكهي، همان كتاب، ج 1، ص 454; ابن سعد، همان كتاب، ج 3، ص 284; ابن ابي الحديد، همان كتاب، ج 12، ص75; ابن حجر عسقلاني، همان كتاب، ج 3، ص 169; سيوطي، همان كتاب، ص 137; رشيد رضا، همان كتاب، ج1، ص462; ازرقي، همان كتاب، ج 2، ص 32

2 ـ صدوق، همان كتاب، ص 423; ابوالقاسم كوفي، الاستغاثة، ص 43; كليني، الروضة من الكافي، ترجمه كمره اي، تهران، كتابفروشي اسلامية، 1397 هـ . ق. ص 96 ـ 95; مظفر، دلائل الصدق، بيروت، دارالوفاء، ج3، ص 136

3 ـ فاكهي، همان كتاب، ج 1، ص 454

4 ـ فتح الباري، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 169



113


ابن حجر از ابن عيينه نقل مي كند كه مقام در زمان رسول خدا به خانه چسبيده بود و عمر آن را تغيير داد، پس از آن سيلي آمده، آن را برد و عمر به جايي كه قبلاً تعيين كرده بود برگردانيد.(1)

اين گزارش نشان مي دهد كه پيش از واقعه سيل، عمر مقام را تغيير داده بوده و بعد از اين واقعه، آن را مجدداً به همان محل برگردانيده است.(2)

چنانكه گذشت، عده اي ديگر براي تغيير محل مقام، توجيهي ديگر گفته اند: چون مقام پايمال نمازگزاران مي شد، عمر دست به اين تغيير زد، و براي اين كه محل، براي طواف و نماز وسيعتر شود، مقام را به عقب برگردانيد.

برخي از علماي اهل سنت، تغيير محل مقام توسط عمر را، با گزينش مقام ابراهيم بعنوان مصلّي (نمازگاه) ارتباط داده و گفته اند: نزول آيه: } وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً...{موافق پيشنهاد عمر به پيامبر بوده است، چنانكه عبدالله بن عمر مي گويد: پيامبر دست عمر را گرفت و نزد مقام برد و فرمود: اين مقام ابراهيم است. عمر گفت: يا رسول الله چرا آن را مصلّي قرار نمي دهي؟ و بعد از آن آيه: } وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً...{نازل شد.(3)

ابن حجر تغيير محل مقام به وسيله عمر را به نزول آيه ياد شده چنين ارتباط مي دهد: چون به درخواست عمر، مقام، مصلّي شده بود، تغيير محل آن براي او
آسان بود و آمادگي چنين كاري را داشت.(4) وي براي اين كه كار عمر را شرعي قلمداد

نمايد چنين اضافه مي كند: از اين كه صحابه و تابعين هيچ گونه اعتراضي به اين اقدام
نكردند، معلوم مي شود كه اين كار مورد تأييد آنان بوده و مورد اتفاق و اجماع واقع
شده است.
(5)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فتح الباري، بيروت، دارالمعرفة، ج 3، ص 169

2 ـ همان.

3 ـ ابن حجر، همان كتاب، ج 1، ص 69. البته در صفحات آينده خواهيم گفت كه تغيير محل مقام، مورد اعتراض امامان معصوم و جانشينان واقعي پيامبر واقع شده است.

4 ـ همان.

5 ـ ابن حجر، همان كتاب، ج 1، ص 69



114


نقد و بررسي گزارشها و اقوال

در بدو نظر تشخيص واقعيت قضيه از ميان اين گزارشها و اقوال و رواياتي كه پيرامون اين قضيه در منابع اهل سنت وارد شده، مشكل مي نمايد. از اين رو برخي از دانشمندان معاصر اهل سنت، در ارزيابي صحّتِ اين گزارشها، به زحمت افتاده و از ميان آنها گزارش نخست را برگزيده اند و نظريه دوم را از اين نظر بعيد شمرده اند كه عمر، به خود جرأت و اجازه نمي داده كه محل مقام را از جايي كه زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ابوبكر بوده، تغيير دهد.(1) و به نظر مي رسد نقل دوم درست باشد.

ولي ارتباط اين موضوع با پيشنهاد عمر راجع به مقام و نزول آيه مربوط به مقام ابراهيم به اين مناسبت، مشكوك به نظر مي رسد; زيرا راوي اين روايت، عبدالله بن عمر است و به گفته دانشمندان علم حديث يكي از موارد، انگيزه جعل حديث فضائل افراد است. حال اگر فرزندي فضيلت پدر را نقل كند، جاي تأمل بيشتري است. از اين گذشته مفسّران گفته اند: سوره بقره (كه آيه مزبور جزء آن است) در مدينه نازل شده است و اين آيه را استثنا نكرده اند. بنابر اين نزول آيه مربوط به مقام، ارتباطي با عمر نداشته تا ـ چنانكه ابن حجر عنوان مي كند ـ زمينه اي براي تسهيل تغيير محل آن باشد! تلاش افرادي مانند ابن حجر براي ارتباط اين دو موضوع با يكديگر، تلاش براي موجه جلوه دادن كار خليفه دوم به نظر مي رسد.

در منابع و روايات شيعه، تغيير محل مقام توسط عمر، جزء بدعتهاي او شمرده شده است. بنابر اين اگر قضيه سيل ام نهشل درست باشد، معلوم مي شود سيل، مقام را بعد از تغيير محل آن توسط عمر، جابجا كرده و او آن را به محل قبلي برگردانيده است.

اعتراض امامان به تغيير محل مقام

نقل شده است كه روزي علي(عليه السلام) در حضور جمعي از اهل بيت و ياران خاص خود خطبه اي خوانده و ضمن آن، پس از برشمردن تحريفها و دگرگونيهايي كه زمامداران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حسين عبدالله سلامه، تاريخ عمارة المسجدالحرام، جدّه، 1400 هـ . ق. الكتاب العربي السعودي، ص150



115


پيشين ـ دانسته و آگاهانه ـ در احكام اسلام به وجود آورده بودند، اظهار نگراني كرد و فرمود: اگر من بخواهم امت اسلامي را به زمان رسول خدا برگردانم و آنان را وادار به اجراي صورت درست اين احكام كنم، سپاهيان من از اطرافم پراكنده مي شوند، و جز تعداد اندكي از شيعيان و كساني كه موقعيت و فضيلت مرا مي شناسند، و امامتم را قبول دارند، كسي با من نمي ماند.

امام در اين خطبه يكي از احكام تحريف شده را، تغيير محل مقام از محل زمان پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله)معرفي فرمود.(1)

امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون خداوند به ابراهيم وحي نمود:

} وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق{.(2)

و مردم را به حج فراخوان تا پياده يا سوار بر شتران تكيده، از راه هاي دور، نزد تو بيايند.

ابراهيم سنگي را كه هنوز اثر پاهايش در آن است، برگرفت و آن را جنب خانه و چسبيده به آن قرار داد. سپس روي آن ايستاد و با صداي بلند آنچه را خدا فرمانش داده بود گفت. چون ندا داد، سنگ تاب نياورد و پاي ابراهيم در آن فرو رفت. ابراهيم پاي خود را بيرون كشيد و سنگ در همان محل باقي ماند. و چون بعدها جمعيت بسيار شد و مردم ازدحام آوردند ]پيشينيان[ رأيشان بر اين قرار گرفت كه آن را در اين محل قرار دهند تا اين كه محل طواف براي طواف كنندگان باز شود.

چون خداوند محمد(صلي الله عليه وآله) را مبعوث كرد او مقام را به جايي كه ابراهيم قرار داده بود برگردانيد. تا زماني كه رسول خدا زنده بود و زمان خلافت ابي بكر و آغاز خلافت عمر در همان محل قرار داشت، ليكن عمر گفت مردم در محل مقام ازدحام مي كنند، چه كسي جاي آن را در زمان جاهليت مي داند؟ مردي گفت: من محل آن را با معياري اندازه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كليني، الروضة من الكافي، ط 2، تهران، 1389 هـ . ق. دارالكتب الاسلاميه، ص 63 ـ 58

2 ـ حج: 27



116


گرفته ام. عمر گفت آن نزد تو است؟ گفت: آري، عمر گفت: آن را بياور، و آنگاه دستور داد مقام را برداشته و به جايي كه الآن هست انتقال دهند.(1)

تأثير فقهي جابجايي مقام

جابجايي مقام توسط خليفه دوم موجب گشت كه بعدها در ذهن و انديشه مردم در مورد نماز طواف، اين سؤال پيش آيد كه تكليف نماز پشت مقام چگونه است؟ آيا خواندن نماز طواف در محل فعلي مقام صحيح است يا نه؟ بر اين اساس از امام رضا(عليه السلام)در اين مورد چنين سؤال مي شود: آيا دو ركعت نماز واجب طواف را پشت مقامي كه الآن هست بخوانم يا جايي كه در عهد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بوده است؟ امام مي فرمايد پشت جايي كه فعلاً مقام هست بخوان.(2)

محمد بن مسلم مي گويد: ] از حضرت صادق يا باقر(عليهما السلام) [درباره محدوده طواف، در اطراف خانه خدا، محدوده اي كه اگر كسي خارج از آن طواف كند، دور خانه طواف ننموده است، پرسيدم.

امام فرمود: مردم در عهد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بر گرد خانه و مقام طواف مي نمودند و شما امروزه ميان مقام و خانه طواف مي كنيد. محدوده طواف جايگاه فعلي مقام است، هركس از آن تجاوز كند از جمله طواف كنندگان محسوب نمي شود. محدوده طواف در روزگار پيشين و امروزه يكي است: به مقدار فاصله بين مقام و خانه، از هر طرف. هركس طواف كند و بيش از فاصله مذكور از خانه دور شود، خانه را طواف ننموده است; چونكه بر
مسجد
]الحرام[ طواف نموده، نه بر دور كعبه. و چون در محدوده طواف، دور نزده است طوافش درست نيست.(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صدوق، علل الشرايع، نجف، مكتبة الحيدرية، ص 423

2 ـ شيخ حرّ عاملي، همان مدرك، ج 13، ص 422، ح 18112

3 ـ شيخ حرّ عاملي، همان مدرك، ص 350، ح 17920; توضيح: خوانندگان گرامي توجه داشته باشند كه نظر فقهاي شيعه در مورد محدوده طواف بدين شرح است:

الف: امام خميني(قدس سره): در صورت امكان ولو در وقت خلوت بايد طواف در حد بين مقام ابراهيم و خانه كه مسافت بيست و شش ذراع و نيم است باشد و دورتر از آن حد، كفايت نمي كند و در صورت عدم امكان ولو در وقت خلوت، طواف در خارج حد مزبور مانع ندارد با مراعات الاقراب فالاقرب. (امام خميني(قدس سره)، مناسك حج، قم، پاسدار اسلام، ص 121).

ب: آية الله خويي(قدس سره): ظاهر اين است كه طواف در دورتر از اين مسافت بيست و شش ذراع و نيم نيز كافي باشد; خصوصاً براي كساني كه در اين مسافت نتوانند طواف كنند يا طواف در آن بر آنها مشقّت داشته باشد و مراعات احتياط با قدرت و تمكّن بهتر و اولي است. (افتخاري، آراء المراجع، قم، انتشارات دارالقرآن الكريم، ص 231).

ج: آية الله گلپايگاني(قدس سره): در صورت ازدحام طواف كنندگان، تا حدّي كه عرفاً اتصال آنان محفوظ باشد، در فاصله بيشتر از حدّ مذكور، در پشت مقام ابراهيم(عليه السلام) نيز طواف صحيح است، و در اين حال تفاوتي بين مضطرّ و غير آن نيست. (آداب و احكام حج، انتشارات دارالقرآن الكريم، ص 200).



117


بر اساس همين دلايل روايي، فقهاي معاصر شيعه در فقه استدلالي، در مورد محل نماز طواف تصريح مي كنند كه بايد پشت مقام در محل فعلي، خوانده شود نه پشت محل مقام كه در زمان پيامبر بوده است.

به عنوان نمونه به نقل دو فتوا اكتفا مي كنيم:

1 ـ چنانكه طواف حد معيني دارد، نماز طواف هم محل معيني دارد و در غير آن محل نبايد خوانده شود، و آن، محل مقام فعلي است نه محل مقامي كه در عهد رسول خدا بوده است.(1)

2 ـ مشهور ميان فقهاي شيعه اين است كه نماز طواف بايد نزد مقام خوانده شود و مقصود از مقام، محل فعلي آن است نه جايي كه در عهد رسول خدا و يا در عهد ابراهيم، بنيانگذار كعبه بوده است.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آية الله داماد، كتاب الحج، (تقرير آية الله جوادي آملي)، ج 1، ص 472

2 ـ آية الله داماد، همان مدرك، ص 462


| شناسه مطلب: 76271